پرش به محتوا

شاهنشاهی اشکانی

صفحه حفاظت‌شده
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از امپراتوری اشکانی)

شاهنشاهی اشکانی

۲۴۷ پیش از میلاد–۲۲۴ پس از میلاد
قلمرو شاهنشاهی اشکانی در حداکثر گسترهٔ خود در دوره فرمانروایی مهرداد دوم (حک. ۱۲۴–۹۱ پیش از میلاد)
قلمرو شاهنشاهی اشکانی در حداکثر گسترهٔ خود در دوره فرمانروایی مهرداد دوم (حک. ۱۲۴–۹۱ پیش از میلاد)
وضعیتشاهنشاهی
پایتختتیسفون،[۱] هگمتانه، صددروازه، شوش، نسا، ارشاک، ری
زبان(های) رایج
دین(ها)
حکومتپادشاهی ارباب‌رعیتی[۹]
شاهان و شاهنشاهان 
• ۲۴۷–۲۱۱ پیش از میلاد
ارشک یکم (نخستین)
• ۲۰۸–۲۲۴ پس از میلاد
اردوان چهارم (واپسین)
قوه مقننهمجلس مهستان
دوره تاریخیدوران باستان کلاسیک
• بنیان‌گذاری
۲۴۷ پیش از میلاد
• فروپاشی
۲۲۴ پس از میلاد
مساحت
۱ پس از میلاد[۱۰][۱۱]۲٬۸۰۰٬۰۰۰ کیلومتر مربع (۱٬۱۰۰٬۰۰۰ مایل مربع)
واحد پولدرهم
پیشین
پسین
امپراتوری سلوکی
شاهنشاهی ساسانی

شاهنشاهی اشکانی که در ادبیات غرب با نام امپراتوری پارت‌ها نیز شناخته می‌شود، از ۲۴۷ پیش از میلاد تا ۲۲۴ پس از میلاد، قدرت سیاسی و فرهنگی مهم و ایرانی بود که در ایران باستان متمرکز بود و ۴۷۱ سال بر بخش بزرگی از غرب آسیا و آسیای میانه حکومت می‌کرد. پایه‌گذاران دودمان اشکانی، قبایل پرنی (قبایلی سکایی تبار از اتحادیه داهان) بودند، که بعد از مهاجرت از جنوب روسیه، در جنوب شرقی دریای کاسپین ساکن شده بودند.[۱۲][۱۳]

این شاهنشاهی در قرن سوم پیش از میلاد توسط اَرشَک رهبر قبایل ایرانی پَرنی، گروهی از داهان، پس از فتح پارت در شمال شرقی ایران تأسیس گردید.[۱۴] وی سپس با متحد کردن پارتیان و دیگر اقوام ایرانی علیه سلوکیان قیام کرد و با تثبیت اقتدار، بنیان سلسلهٔ خود را از تبار هخامنشیان برشمارد. مهرداد یکم (۱۷۱–۱۳۸ پ. م) با فتح سرزمین ماد و میان‌رودان، قلمرو اشکانی را تا حد زیادی گسترش داد و سرانجام شاهنشاهی اشکانی در دوران مهرداد دوم به اوج گستره خود رسید. پهناوری دولت اشکانی در دورهٔ اقتدارش از رود فرات تا هندوکش و از کوه‌های قفقاز تا خلیج فارس را شامل می‌شد. به‌دلیل قرار گرفتن جاده ابریشم در گسترهٔ حکومت اشکانی و قرار گرفتن در مسیر بازرگانی بین جمهوری روم (بعدها امپراتوری روم) و حوضه مدیترانه و امپراتوری هان در چین، این امپراتوری به مرکزی برای بازرگانی جهانی تبدیل شد. اشکانیان در دهه‌های نخستین حکومت خود، بخشی از سنت‌های هِلِنیسم که پس از نبرد گوگمل رواج یافته بود را در دربار خود پذیرفتند؛ اما رفته‌رفته سنت‌های ایرانی بر همتایان هِلِنی خود غلبه کردند و این دوره شاهد یک نوزایی فرهنگی ایرانی بود. شاهان اشکانی خود را «شاهنشاه» می‌خواندند که نشانگر ادعای آنان بر جانشینی هخامنشیان است. در واقع شاهان اشکانی به راستی شاهِ شاهان بودند، زیرا تعداد زیادی از شاهان منطقه، فرمانروای اشکانی را به عنوان شاهنشاه خود به رسمیت می‌شناختند؛ درحالی که در دوره هخامنشی فرمانروایان محلی توسط دولت مرکزی انتخاب می‌شدند، شاهنشاهی اشکانی تعداد زیادی پادشاهی کوچک و بزرگ را در دل خود جای داده بود که فرمانروایی بر آنان به صورت موروثی دست به دست می‌شد. گرچه تعدادی شهربانی نیز به مانند گذشته وجود داشتند، اما در مقایسه با همتایان هخامنشی خود از خودمختاری کمتری برخوردار بودند. با گسترش قلمروی شاهنشاهان اشکانی، مرکز قدرت این دولت از خاور به باختر ایران منتقل شد. سیستم کشورداری اشکانی را کَتَگ خدایی یا تیره شاهی (تیره فرمانی) می‌نامند.

نخستین دشمنان اشکانیان، سلوکیان در غرب و سَکاها در شمال بودند. اما رفته رفته و با گسترش قدرت آنان به سوی غرب، این دولت وارد ستیز با پادشاهی ارمنستان و در نهایت یک رقابت طولانی با رومیان شد. جمهوری و سپس امپراتوری روم و اشکانیان بر سر مسائل متعددی، از جمله انتخاب پادشاه ارمنستان با یکدیگر به رقابت می‌پرداختند. ایرانیان در سال ۵۳ پیش از میلاد به طرز تحقیرآمیزی مارکوس کراسوس را در نبرد حران شکست دادند و در ۴۰–۳۹ پیش از میلاد، بخش‌های وسیعی از قلمروی آسیایی رومیان را فتح کردند؛ اما با ضدحمله مارک آنتونی، این مناطق مجدداً به زیر فرمان روم درآمدند. زد و خورد میان ایران و روم در سده‌های بعد و تا پایان دوران ساسانی ادامه پیدا کرد. هرچند، سرانجام این جنگ‌های داخلی بود که زمینه‌ساز ضعف و زوال اشکانیان را فراهم ساخت که منجر به شورش اردشیر بابکان، فرمانروای اصطخر در پارس، گردید. اردشیر در ۲۲۴ میلادی اردوان پنجم را شکست داد و با ورود به تیسفون، پایان دولت اشکانی را رقم زد. با وجود سقوط دولت اشکانی در ایران دودمان اشکانیان همچنان در قالب سلسله اشکانی ارمنستان، سلسله اشکانی ایبری و دودمان اشکانی اران تا قرن‌ها بر منطقه قفقاز حکومت می‌کردند.

منابعِ اشکانی، نوشته شده به پارتی و یونانی، در مقایسه با ساسانیان و حتی هخامنشیانی که به لحاظ زمانی پیش از آنان حکومت کردند، بسیار خرد و اندک می‌باشند. جدا از منابعی نظیر سکه‌ها، سفال نوشته‌ها، سنگ‌نبشته‌ها و اسناد به دست آمده، منبع دیگری که توسط اشکانیان نوشته شده باشد، در دست نیست؛ به همین دلیل باید تاریخ اشکانی را در نوشته‌های خارجی جست. تواریخ یونانی، رومی و چینی شامل اطلاعات ارزشمند اما ناکافی از این دوره هستند. هنر پارتی از دیگر زمینه‌هایی است که می‌توان برای درک بهتر دوران اشکانی و جامعه ایرانی در آن دوران از آن استفاده برد.

منبع‌شناسی

هیچ گونه اسناد و مدارک مکتوب ایرانی به شکل گزارش‌های تاریخی از تاریخ اشکانیان در دست نیست. آنچه از این دست گزارش‌ها دربارهٔ تاریخ اشکانیان است از مورخین غیر ایرانی باقی مانده است. غالب این مورخین به دلیل دشمنی و عداوت با ایرانی‌ها در ثبت وقایع حسن نیت نداشته‌اند.[۱۵] کتیبه‌ها، منابع و اسناد تاریخی شاه‌های اشکانی به دست فرمانرواهای ساسانی که رقیب‌های سیاسی آنها بودند، به دست فراموشی سپرده شدند. سنت‌های شفاهی و کتبی ادبیات تاریخی هخامنشی در عهد فرمانروایی اشکانیان و ساسانیان به گونهٔ گسترده‌تری ادامه یافت.[۱۶]

تاریخچه

به قدرت رسیدن یک امپراتوری

سکه نقره با تصویر چهره ارشک و نام وی (به یونانی: ΑΡΣΑΚΟΥ)

پیش از آنکه ارشک دودمان اشکانی را بنیان‌گذاری کند، رئیس قبیله پرنی از قبایل آسیای میانه و یکی از چندین قبیله عشایر متحد داهه بود.[۱۷] پرنی‌ها در سرزمین داهه در شمال پارت زندگی می‌کردند و یکی از قبایل هم پیمان داهه بودند[۱۸] و برخلاف دیگر ساکنان پارت که به زبان‌های ایرانی غربی سخن می‌گفتند، به احتمال زیاد به زبان‌های ایرانی شرقی تکلم داشتند.[۱۹] پارت‌ها در ابتدا زیر سلطه هخامنشیان و سپس سلوکیان بودند.[۲۰] پس از فتح منطقه، پرنی‌ها زبان پارتی را به عنوان زبان رسمی دربار پذیرفتند و از آن در کنار زبان آرامی، یونانی، اکدی، سغدی و دیگر زبان‌های مناطق تحت تصرف خود استفاده می‌کردند.[۲۱] شایان ذکر است که بسیاری از پادشاهان اشکانی ادعای خویشاوندی با هخامنشیان را داشتند. این مدعی در سکه‌ها و دیگر مستندات مکتوب که گویای رنج بردن پادشاهان هخامنشی و اشکانی از بیماری ارثی نوروفیبروماتوسیس است، قابل مشاهده می‌باشد.[۲۲]

این‌که چرا سال ۲۴۷ پ. م به‌عنوان اولین سال حکومت اشکانی که در مرکزیت قرار داشت اعلام شده، نامعلوم است. آدریان بیور بر این باورست که این سال همان سالیست که سلوکیان کنترل ساتراپ پارت را از دست داده و آنجا را آندروگوراس تصاحب کرده و در نهایت ارشک با قیام علیه او پارت را فتح می‌کند. از این رو، ارشک شروع سال‌های سلطنت خود را از پایان کامل حکمرانی سلوکیان بر پارت محاسبه کرده است.[۲۳] از سوی دیگر وستا سرخوش کورتیس بر این باورست که این سال صرفاً سالیست که ارشک به عنوان رئیس قبیله پرنی‌ها انتخاب می‌شود.[۲۴] هما کاتوزیان،[۲۵] ژن رالف گارتویت،[۲۶] این سال را سال فتح پارت و اخراج مقامات سلوکی می‌دانند. هرچند کورتیس[۲۴] و ماریا بروسیوس[۲۷] معتقدند که تا سال ۲۳۸ پ. م آندروگوراس مورد حمله و فتح ارشک قرار گرفت. آندره ورستاندیک چنین می‌نویسد: رسیدن آرشاک (ارشک) به مقام الوهیت مبدأ تاریخ نوینی شد که از نوروز، اول ماه نیسان سال ۲۴۷ پ. م آغاز می‌شود. امیانوس مارسلینوس مورخ رومی می‌گوید: ایرانیان ارشک را تا سطح ستارگان ارتقاء داده بودند.[۲۸]

پارت منطقه زرد رنگ در کنار امپراتوری سلوکیان به رنگ آبی و روم به رنگ بنفش در ۲۰۰ پ.م.

جانشین بلافاصله ارشک نامعلوم است. آدریان بیور[۲۹] و کاتوزیان[۲۵] جانشین او را تیرداد یکم، برادر وی می‌دانند، کسی که بعدها فرزندش اردوان یکم در ۲۱۱ پ. م به سلطنت رسید، اما کورتیس[۳۰] و بروسیوس[۳۱] بر این باورند که اردوان یکم بدون واسطه به مسند قدرت رسید، با این تفاوت که کورتیس سال به سلطنت رسیدن وی را ۲۱۱ پ. م و بروسیوس ۲۱۷ پ. م می‌دانند. اگرچه بیور اصرار دارد که سال ۱۳۸ پ. م، یعنی آخرین سال سلطنت مهرداد یکم، دقیقاً اولین سال تأسیس و شروع دوران سلطنت اشکانی است.[۳۲] باوجود تمام این اختلافات، تنها بیور به تشریح دوران حکومت اشکانی که مورد قبول تاریخ‌نگاران است در دو بخش مجزا می‌نماید.[۳۳]

در بارهٔ زمانی که سلوکیان مشغول جنگ در غرب سرزمین‌های خود با بطلمیوس سوم فرمانروای مصر بودند، ارشک از این اوضاع سود جسته و پایه‌های سلطنت خود را در پارت و هیرکانی محکم کرد. همچنین این نزاع میان بطلیموس و سلوکیان که سومین نبرد از جنگ‌های سوری بود به دیودوتس در آسیای مرکزی نیز امکان قیام و تأسیس دولت یونانی بلخ را داد.[۲۷] پس از آن دیودوتس دوم، جانشین دیودوتس علیه دولت سلوکیان با ارشک متحد شد، با این وجود ارشک از ارتش سلوکوس دوم شکست خورد و از پارت رانده شد.[۳۴] ارشک مدتی را به قبیله آپاسیاک پناه برد و از آنجا حمله‌ای را برای پس‌گیری پارت تدارک دید و در نهایت آنجا را مجدداً تصاحب کرد. در آن زمان جانشین سلوکوس دوم، آنتیوخوس سوم که نیروهای خود را برای مقابله با شورش در ماد و مولون مستقر کرده بود، از انتقام بازماند.[۳۴]

آنتیخوس سوم در ۲۱۰ یا ۲۰۹ پ. م برای بازپس‌گیری مناطق از دست‌رفته به باختر و پارت لشکرکشی کرد، اما ناموفق ماند و مجبور به عقد توافق صلح با اردوان یکم شد و وی را به عنوان شاه به رسمیت شناخت.[۳۵] پس از حمله جمهوری روم به سلوکیان و شکست آنان در جنگ ماگنزی در ۱۹۰ پ. م، سلوکیان دیگر توان دخالت در امور اشکانی را نداشتند.[۳۵] فریاپت (دوران حکومت: ۱۹۱–۱۷۶ پ. م) جانشین اشک دوم شد و در نهایت فرهاد یکم (دوران حکومت: ۱۷۶–۱۷۱ پ. م) به تاج و تخت رسید و به‌دور از دخالت سلوکیان حکمفرمایی کرد.[۳۶]

گسترش و یکپارچه‌سازی

امپراتوری پارت
نقش برجسته مهرداد یکم سوار بر اسب در شهر ایذه، واقع در خوزستان

نام فرهاد یکم به عنوان توسعه دهنده کنترل حکومت اشکانی تا دروازه اسکندر و اشغال‌کننده آپمیا راجیانا ثبت شده است.[۳۷] با این وجود، بیشترین گستره قلمرو اشکانی و پرقدرت‌ترین دوران حکومت اشکانی به مهرداد اول، برادر و جانشین وی تعلق دارد،[۳۱] کسی که کاتوزیان او را با کوروش کبیر، بنیان‌گذار حکومت هخامنشیان مقایسه می‌کند.

پس از مرگ دیودوتس دوم، روابط اشکانی و دولت یونانی باختر نیز رو به زوال گذاشت، به‌خصوص زمانی‌که مهرداد یکم به آنجا حمله کرد و دو استان را در زمان حکومت اوکراتید یکم از آنان ستاند.[۳۸] توجه مهرداد یکم به قلمرو سلوکیان و هرج و مرج در ماد به دلیل سرکوب شورشیان توسط تیمارخوس، اسباب حمله به ماد و تصرف هگمتانه را در ۱۴۸ یا ۱۴۷ پ. م فراهم کرد.[۳۹] این پیروزی فتح بابل و سلوکیه را در میان‌رودان به دنبال داشت، مهرداد یکم در ۱۴۱ پ. م در سلوکیه سکه‌ای ضرب کرد و در مراسمی رسمی با عنوان پادشاه تاج‌گذاری نمود.[۴۰] زمانی‌که مهرداد یکم در راه بازگشت به هیرکانی بود، سپاهش امپراتوری الیمائیس و پادشاهی میشان را تحت کنترل و شوش را تصرف کرد.[۴۰] در این زمان قلمرو حکومت اشکانی در شرق تا رود سند گسترش یافته بود.[۴۱]

درحالی‌که شهر صددروازه به عنوان اولین پایتخت اشکانی انتخاب شد، مهرداد یکم در سلوکیه، هگمتانه، تیسفون و شهر تازه تأسیس خود مهردادکرت اقامتگاه‌های شاهی نیز بنا کرد، علاوه بر این مهردادکرت محلی بود که در آن مقبره‌ای برای پادشاهان اشکانی ساخته شده بود و از آن نگهداری می‌شد.[۴۲] از سوی دیگر هگمتانه به اقامتگاه تابستانی خانواده سلطنتی اشکانی بدل گشت.[۴۳] شهر تیسفون نیز تا پیش از به حکومت رسیدن گودرز یکم به عنوان پایتخت انتخاب نشد،[۴۴] اما به نقل از بروسیوس به عنوان محلی برای تاجگذاری‌ها مورد استفاده قرار می‌گرفت و شهری نمادین از حکومت اشکانی بود.[۴۵]

دولت سلوکی که ناتوان از سرکوب بلافاصله شورش تروفون در ۱۴۲ پ. م بود،[۴۶] به هرشکل در ۱۴۰ پ. م توانست به رهبری دیمتریوس دوم در میان‌رودان به قلمرو اشکانی حمله کند و علی‌رغم موفقیت‌های اولیه، سلوکیان در نهایت شکست خوردند. در نهایت دیمتریوس دوم به دست سربازان اشکانی دستگیر و به هیرکانی برده شد. مهرداد یکم وی را تحت درمان و پذیرایی گرم خود قرار داد و حتی دختر خود، روزگون را به عقد او درآورد.[۴۷]

سکه نقره مهرداد یکم با ریش و نیم تاج سلطنتی

آنتیوخوس هفتم، برادر کوچکتر دیمتریوس دوم، در نبود برادرش حکومت سلوکی را بر عهده گرفت و با همسر برادرش، کلوپاترا تیا نیز ازدواج کرد. آنتیوخوس پس از شکست تروفون در سال ۱۳۰ پ. م به سوی میان‌رودان برای بازپس‌گیری مناطق از دست رفته که در آن زمان زیر سلطه فرهاد دوم اشکانی بود، لشکرکشی کرد. او توانست بابل را فتح و شوش را تصرف کرده و در آنجا سکه‌ای ضرب نماید.[۴۸] پس از پیشروی سپاه آنتیوخوس به سوی ماد، دولت اشکانی سعی بر ایجاد صلح نمود، اما آنتیوخوس صلح را نپذیرفت مگر به شرط آنکه دولت اشکانی تمام سرزمین‌های تصرف کرده بجز پارت را به دولت سلوکی بازگرداند، مالیات سنگینی بپردازد و دیمتریوس را آزاد کند. فرهاد دوم دیمتریوس را آزاد کرد و وی را به سوریه فرستاد، اما سایر شرایط آنتیوخوس را نپذیرفت.[۴۹] در زمستان ۱۲۹ پ. م، قیامی علنی علیه آنتیوخوس در ماد شکل گرفته بود، چرا که ارتش او در طول زمستان از منابع روستاییان استفاده می‌کرد. آنتیوخوس در حالی که سعی بر سرکوب قیام ماد داشت، با هجوم نیروی اصلی سپاه اشکانی غافلگیر شده و در جنگ کشته شد. بدن او در تابوتی نقره به سوریه فرستاده شد، پسرش سلوکوس با خاندان اشکانی وصلت کرد و دخترش به حرمسرای فرهاد پیوست.[۵۰]

سکه نقره با تصویر مهرداد دوم

در حالی که دولت اشکانی مشغول بازپس‌گیری سرزمین‌های از دست رفته خود در غرب بود، تهدید تازه‌ای در شرق شکل می‌گرفت. در ۱۷۷–۱۷۶ پ. م اتحاد کوچ‌نشینان شیونگ‌نو، عشایر یوئه‌ژی را از سرزمین خود که استان گانسو امروزی در شمال‌غربی چین باشد،[۵۱] بیرون راندن. یوئه‌ژی‌ها به سمت غرب در باختر مهاجرت کردند و جایگزین سکاها شدند. سکاها ناگزیر به سوی غرب حرکت کردند و به مرزهای شمال شرقی اشکانی یورش بردند.[۵۲] از این رو مهرداد اول پس از فتح میان‌رودان مجبور به بازگشت به هیرکانی شد.[۵۳]

برخی از سکاها علیه آنتیوخوس به سپاه اشکانی پیوستند. با این وجود بسیار دیر وارد نبرد شدند و فرهاد از پرداخت دستمزد آنان سرباز زد. در نتیجه سکاها علیه او شوریدند، فرهاد نیز سعی برسرکوب آنان با استفاده از سربازان سابق سلوکی نمود، اما آن‌ها فرهاد را تنها گذاشته و به جمع سکاها پیوستند.[۵۴] در نهایت فرهاد به سوی این نیروی متحد لشکرکشی کرد، اما در جنگ کشته شد.[۵۵] تاریخ‌نگار رومی، ژوستین نقل می‌کند، اردوان دوم جانشین فرهاد شد و نبردهای مختلفی با چادرنشینان در شرق داشت. اردوان در نهایت توسط تخارها (که به عنوان یوئه‌ژی شناخته می‌شدند) کشته شد. اگرچه بیور بر این باورست که ژوستین آن‌ها را با سکاها اشتباه گرفته است.[۵۶] بعدها مهرداد دوم مناطق تصرف شده توسط سکاها را در سیستان پس گرفت.[۵۷]

پس از عقب‌نشینی سلوکی از میان‌رودان، دربار اشکانی به حاکم بابل، هیمروس، دستور حمله به پادشاهی میشان را داد که در آن زمان هیسپائوسینس در چاراکس سپاسینو بر آن حکم‌فرمایی می‌کرد. زمانی‌که این حمله شکست خورد، در ۱۲۷ پ. م هیسپائوسینس به بابل حمله کرد و سلوکیه را اشغال نمود. در ۱۲۲ پ. م مهرداد دوم، هیسپائوسینس را وادار به عقب‌نشینی از بابل کرد و از پادشاهی میشان حکومتی دست نشانده ساخت.[۵۸] پس از آنکه مهرداد دوم، کنترل دولت اشکانی را در غرب گسترش داد، دورا اروپوس را در ۱۱۳ پ. م اشغال کرد سپس با پادشاهی ارمنستان وارد جنگ شد.[۵۹] در ۹۷ پ. م، نیروهای ارمنی از سپاه اشکانی شکست خوردند، آرتاواز یکم سرنگون و فرزندش تیگرانس به گروگان گرفته شد.[۶۰]

ابریشم چینی متعلق به ماوانگدویی (قرن ۲ پ. م)، ابریشم چینی احتمالاً با ارزش‌ترین کالای لوکس مورد معامله توسط اشکانی با غرب از طریق جاده ابریشم بوده است.[۶۱]

در ۱ پ. م پادشاهی پارتیان هند که شامل هند، و پاکستان امروزی بوده است با امپراتوری اشکانی هم پیمان می‌شود.[۶۲] در ۴۲ میلادی پس از بازید آپولونیوس، فیلسوف یونانی از دربار وردان پادشاه وقت اشکانی، وردان امنیت کاروان وی را برای سفر به پارتیان هند تأمین کرد. زمانی که آپولونیوس به تکسیلا، پایتخت پارتیان هند می‌رسد، رهبر کاروان نامه‌ای رسمی را که احتمالاً به زبان پارتی بوده است از طرف وردان برای مقامی هندی می‌خواند و آن شخص به گرمی از آپولونیوس مهمان نوازی می‌کند.[۶۲] به‌دنبال گسترش روابط دیپلماتیک توسط ژانگ کیان در آسیای مرکزی در دوره حکومت امپراتوری وو، نمایندگانی از طرف امپراتوری هان از چین در ۱۲۱ پ. م به دربار مهرداد دوم فرستاده شدند. این نمایندگان چینی اسباب برقراری روابط تجاری با حکومت اشکانی را از طریق جاده ابریشم فراهم کردند، اما از سوی دیگر نتوانستند اتحاد نظامی علیه کوچ‌نشینان هیونگنو را به‌دست آوردند.[۶۳] امپراتوری اشکانی به واسطه دریافت مالیات از کاروان‌های اوراسیایی و به‌خصوص کالاهای لوکس وارداتی توسط رومیان، وضعیت اقتصادی بسیاری خوبی را به‌دست آورده بود.[۶۴] همچنین مروارید که کالایی بسیار ارزشمند بود از چین به امپراتوری اشکانی صادر می‌شد و آن‌ها نیز از اشکانی کالاهایی چون ادویه، عطر و میوه خریداری می‌کردند.[۶۵] در این بین هدایایی چون حیوانات از طرف پادشاه اشکانی به دربار امپراتوری هان نیز فرستاده می‌شد، به‌طور مثال در ۸۷ میلادی پاکور دوم یک شیر و یک غزال برای پادشاه ژانگ فرستاده بود.[۶۶]

روابط با رومیان و ارمنیان

وجود امپراتوری کوشان در شمال هندوستان امنیت مرزهای شرقی امپراتوری اشکانی را تضمین می‌کرد.[۶۷] بنا بر این از میانه سده نخست میلادی به بعد، دربار اشکانی بر تأمین امنیت مرزهای غربی در برابر حمله رومیان متمرکز شد.[۶۷] یک سال پس از آن که مهرداد دوم ارمنستان را به فرمان خود درآورد، لوسیوس کورنلیوس سولا، دیکتاتور رومی، با اوروبازوس سفیر اشکانی در کنار رود فرات جلسه‌ای تشکیل دادند و در آن بر سر استفاده از رود فرات به عنوان مرز میان اشکانی و روم به توافق رسیدند.[۶۸]

با وجود این توافق، در ۹۲ یا ۹۳ سال پیش از میلاد، پارت در برابر رهبر قبیله‌ای سلوکی به نام لائودیس و هم پیمانش آنتیوخوس دهم جنگید و به پیروزی رسید.[۶۹] یکی از آخرین پادشاهان سلوکی به نام دیمتریوس سوم اکاروس، دست به محاصرهٔ بروئا (حلب کنونی) کرد و با کمک‌های نظامی همسایگان پارت، از اشکانی شکست خورد.[۶۹]

سکه نقره ارد یکم متعلق به ۸۰–۹۰ پیش از میلاد

به دستور مهرداد دوم، گودرز یکم حاکم بابل شد، درحالی که ارد یکم جداگانه بر پارت حکومت می‌کرد.[۷۰] این سیستم تقسیم شده پارت‌ها را تضعیف کرد، و به تیگران دوم ارمنستان این فرصت را داد، تا قلمرو پارت را در غرب میان‌رودان تصاحب کند، اگرچه این سرزمین‌ها در زمان سلطنت سیناتروک به قلمرو پارت بازگردانده شد (۷۱–۷۸ پیش از میلاد).[۷۱] پیرو سومین جنگ مهردادی، مهرداد ششم (پنتوس) (۶۳–۱۱۹ پیش از میلاد) که یکی از متحدان تیگران دوم ارمنی بود، از پارتیان در برابر رمی‌ها درخواست کمک می‌کند، اما سیناتروک از کمک سر باززد.[۷۲] در ۶۳ پیش از میلاد زمانی که لوکولوس فرمانده ارتش روم به قصد پایتخت ارمنستان تیگراناکرت به راه افتاد، مهرداد ششم و تیگران دوم از فرهاد سوم درخواست کمک می‌کنند (۵۸–۷۱ پیش از میلاد)، اما فرهاد نیز از ارسال کمک سر باززد و پس از سقوط شهر تیگراناکرت به دست لوکولوس، مجدداً فرات مرز میان پارت و رم می‌شود.[۷۳]

تیگران جوان، فرزند تیگران دوم که از به‌دست آوردن تاج و تخت پدر ناکام مانده است، به پیش فرهاد سوم فرار می‌کند و وی را متقاعد می‌کند تا به قصد آرتاشات پایتخت جدید ارمنستان لشکرکشی کند. زمانی که این لشکرکشی شکست می‌خورد، تیگران جوان بار دیگر فرار می‌کند و اینبار به پومپه پناه می‌برد و به وی قول می‌دهد تا راهنمای او در ارمنستان باشد، اما در حالی که تیگران به عنوان پادشاه به رم فرستاده می‌شود، در رم وی را به عنوان گروگان درمی‌آورند.[۷۴] فرهاد سوم از پومپه درخواست می‌کند تا او را به وی برگردانند، اما پومپی نمی‌پذیرد. برای تلافی فرهاد به سمت کردوئنه (جنوبی شرقی ترکیه) حمله می‌کند، در این رابطه دو روایت متفاوت از رومیان نقل شده است که لوسیوس افرانیوس، کنسول روم، اشکانیان را مجبور به عقب‌نشینی از طریق نظامی و روایت دیگر از طریق گفتگوی دیپلماتیک می‌کند.[۷۵]

فرهاد سوم توسط فرزندانش ارد دوم و مهرداد سوم به قتل رسید. پس از آن، ارد دوم بر مهرداد سوم فائق آمد و او را مجبور به فرار از ماد به سوریه روم کرد.[۷۶] آولو گابینی فرمانروای سوریه روم در حمایت از مهرداد به فرات رفت، اما در میان راه برای کمک به بطلمیوس دوازدهم در سرکوب شورش مصر مجبور به بازگشت شد.[۷۷] مهرداد علی‌رغم از دست دادن نیروی کمک رومی، موفق به تسخیر بابل شد و تا قبل از ۵۴ پیش از میلاد ضرب سکه کرد. در همان سال سورنا یکی از فرماندهان ارد که از خاندان اصیلی بود سلوکیه را بازپس گرفته و مهرداد را اعدام کرد.[۷۸]

کراسوس یکی از فرماندهان سه‌گانه روم و فرماندار سوریه، با تأخیر به حمایت از مهرداد در ۵۳ پیش از میلاد به اشکانیان یورش برد.[۷۹] وقتی با ارتش خود به سمت کاره (حران کنونی، جنوب‌غربی ترکیه) به‌راه افتاد، ارد دوم به ارمنستان حمله کرد و آرتاوازد دوم که هم پیمان روم بود را به هم پیمان خود تبدیل کرد و کمک‌های ارمنستان به روم را قطع نمود، همچنین ارد دوم آرتاوازد را متقاعد ساخت تا برای تحکیم بخشیدن به این پیمان خواهر آرتاوازد به عقد پاکور یکم که ولیعهد بود در آید.[۸۰]

سورنا با سپاهی عمدتاً متشکل از سواره نظام برای مقابله با کراسوس به راه افتاد.[۸۱] سپاه سورنا را ۱۰۰۰ سوار زره‌پوش و ۹۰۰۰ سوار کماندار تشکیل می‌داد، در حالی که سپاه کراسوس ۴ برابر سپاه سورنا و متشکل از هفت لژیون شامل گول‌ها و پیاده‌نظام سبک بود.[۸۲] سپاه اشکانی با تکیه بر حدود ۱۰۰ شتر حامل تیر، منبع ثابتی از تیر برای سواران کماندار خود فراهم کرده بودند.[۸۲] سواران کماندار در جهت استفاده از تاکتیک پرتاب اشکانی بکار گرفته شدند، آن‌ها حالت عقب‌نشینی را تقلید می‌کردند و سپس به سمت دشمن بازمی‌گشتند و تیر پرتاب می‌کردند. این شیوه مبارزه با کمان سنگین و مبارزه در دشت مسطح سپاه کراسوس را نابود کرد.[۸۳] در نهایت در حدود ۲۰٫۰۰۰ رومی کشته و ۱۰٫۰۰۰ دستگیر و تقریباً ۱۰٫۰۰۰ سرباز دیگر به سمت غرب متواری شدند و خود کراسوس نیز به حومه ارمنستان فرار کرد.[۸۴] سورنا به عنوان فرمانده در راس سپاه خود، به کراسوس پیشنهاد مذاکره برای صلح داد که مورد قبول کراسوس نیز واقع شد. در این بین در حالی که یکی از افسران وی سعی بر مانع شدن از رفتن او برای مذاکره به ظن تله بودن آن را داشت، کراسوس کشته می‌شود.[۸۵]

شکست کراسوس در حران یکی از سنگین‌ترین شکست‌های نظامی تاریخ روم بود.[۸۶] پیروزی اشکانیان شهرت توانمندی آن‌ها را که حتی اگر برابر با قدرت رم نباشند، اثبات کرد.[۸۷] سورنا با هم رزمان، اسیران و غنیمت ارزشمند رومیان چیزی در حدود ۷۰۰ کیلومتر سفر کرد و به سلوکیه بازگشت و در آنجا جشن پیروزی گرفت. اگرچه مدتی بعد، ارد از ترس آنکه مبادا سورنا سودای تاج و تخت اشکانی را داشته باشد، سورنا را اعدام کرد.[۸۶]

احساس قدرت ناشی از شکست دادن کراسوس، اشکانیان را به تصرف قلمروهای غربی رومیان واداشت.[۸۸] پاکور یکم ولیعهد اشکانی با فرمانده خود اوساکس به سوی سوریه روم حمله کرد و در ۵۱ پیش از میلاد تا آنتیوخ پیش رفت اما در آنجا توسط گایوس کاسیوس لونگینوس که در کمین بود شکست خورده و اوساکس نیز کشته شد.[۸۹]

حکومت و مدیریت

نقشه اشکانیان (پارت‌ها) از کتاب اطلس تاریخی ایران، نشر دانشگاه تهران

قدرت مرکزی و پادشاهان نیمه مستقل

برخلاف شاهنشاهی هخامنشی، حکومت اشکانیان به شکل قابل توجهی تمرکززدا بود.[۹۰] یکی از منابع تاریخی نشان دهنده این نکته است که مناطق تحت نظر حکومت مرکزی به شیوه‌ای مشابه با امپراتوری سلوکیان ساماندهی شده است. هردو حکومت سلسله مراتب استان‌های خود را به سه بخش تقسیم کرده بودند. پارت‌ها دارای مرزبان، ساتراپ، دیزپات بودند و سلوکیان نیز دارای ساتراپی، اپارچی و هیپارچی بودند.[۹۱]

اصالت

مجسمه برنز از نجیب‌زاده اشکانی ملقب به مرد شمی و در موزه ایران باستان نگهداری می‌شود.

شاه شاهان در راس حکومت اشکانیان بود. وی رابطه چندهمسری را حفظ می‌کرد و با تولد اولین فرزند ذکور کامیاب می‌شد.[۹۲] همانند بطالسه‌های مصری، مستنداتی از ازدواج پادشاهان اشکانی با خواهرزاده‌ها و خواهران ناتنی‌شان وجود دارد. همچنین یک مورد استثنا، ازدواج ملکه تراموزا با فرزندش وجود دارد. که البته او اصالتی رومی داشت و به عنوان برده به پادشاه هدیه کرده بودند[۹۲]

اشکانیان در منابع اسلامی

در منابع اسلامی از دودمان اشکانی با سه نام خاندانی «اشغانیان»، «اشکانیان»، و «افقورشاهان» یاد شده است. در اینباره گفته شده است که تفاوت آشکار نام اشکانیان در منابع اسلامی برای مورخین فارسی‌زبان امروزی امری فراموش شده است. آنها خواسته و ناخواسته، عمدی یا غیرعمدی به سبب اینکه مترجمان و مصححان منابع عربی به پارسی در همه مواضع حرف «غ» را به «ک» تبدیل کرده و «فارس» را به «ایران» تغییر داده‌اند، عمدتاً تفاوت یاد شده در منابع اسلامی را از یاد برده‌اند. در چنین وضعی این خاندان‌های متفاوت در منابع اسلامی به دودمانی واحد در قالب نام «اشکانیان» تبدیل شده‌اند.[۹۳]

ارتش

مجسمه اسب سوار پارتی، به نمایش گذاشته شده در کاخ ماداما

اگرچه امپراتوری اشکانی نیروی نظامی دائمی نداشت، در عین حال توان جذب سریع نیرو برای مقابله با بحران‌های محلی را دارا بود.[۹۴] از سوی دیگر اگرچه کم‌تعداد اما محافظینی دائمی متشکل از اشراف، رعیا و مزدوران برای شخص شاه وجود داشت.[۹۵] همچنین پادگان‌هایی دائمی در دژهای مرزی جهت نگهبانی وجود داشتند که در کتیبه‌های اشکانی به اهدا درجات نظامی به فرماندهان این دژها اشاره شده است.[۹۵] علاوه بر این نیروهای نظامی برای اهداف دیپلماتیک نیز استفاده می‌شدند، به‌طور مثال زمانی که فرستاده چین در قرن ۲ پ. م از امپراتوری اشکانی بازدید می‌کرد، شیجی مدعیست که ۲۰٬۰۰۰ اسب سوار برای نگهبانی از وی به شرق فرستاده شدند. هرچند احتمالاً در رابطه با تعداد این نیروها اغراق شده است.[۹۶]

هنگام نبرد، از تندیس‌های اژدهامانند از جنس فلز و ابریشم به‌عنوان نشان نظامی استفاده می‌شد.[۹۷]

پول رایج

جنس سکه‌ها معمولاً از نقره بوده است. این سکه‌ها شامل درهم و تترادرهم بوده و پول رایج در سرتاسر امپراتوری اشکانی بوده است.[۹۸] پادشاهان اشکانی در شهرهای صددروازه، سلوکیه و هگمتانه سکه‌های سلطنتی را ضرب می‌کردند.[۹۹] به احتمال زیاد این کار در مهردادکرت نیز صورت می‌گرفته است.[۳۰] در تمام دوره اشکانی از پیدایش تا فروپاشی، وزن سکه‌ها به ندرت کمتر از ۳٫۵ گرم یا بیشتر از ۴٫۲ گرم می‌شده،[۱۰۰] همچنین وزن تترادرهم‌ها در حدود ۱۶ گرم بوده است. به نظر می‌رسد با فتح میان‌رودان توسط مهرداد اول، سکه‌ها منحصراً در سلوکیه ضرب می‌شده است.[۱۰۱]

جامعه، فرهنگ و هنر

فرهنگ یونانی و احیای ایران

مجسمه هرکول در موزه شوش

اگرچه فرهنگ یونانی در دوره هلنی نزد مردم خاور نزدیک مقبولیت قابل توجهی پیدا کرده بود، اما در دوره اشکانی شاهد احیای فرهنگ ایرانی در مذهب، هنر و حتی پوشاک هستیم.[۱۰۲] پادشاهان اشکانی با آگاهی از هر دو ریشه هلنی و ایرانی ممالک زیر سلطه خود، پس از آنکه خود را پادشاه خواندند، خود را فیلهلنیسم (یونانی دوست) معرفی کردند.[۱۰۳] واژه فیلهلنی تا دوره سلطنت اردوان سوم بر روی سکه‌ها ضرب می‌شد.[۱۰۴] حذف این واژه از روی سکه‌ها از نشانه‌های احیای فرهنگ ایرانی در دوره اشکانی است.[۱۰۴] بلاش یکم اولین پادشاه اشکانی بود که خط اشکانی و زبان پارتی را مورد استفاده قرار داد و به جای استفاده از الفبای یونانی، سکه‌هایی به خط اشکانی ضرب نمود.[۱۰۵] با این وجود از الفبای یونانی تا پایان دوره اشکانی بر روی سکه‌ها استفاده می‌شد.[۱۰۶]

به هرشکل نفوذ فرهنگ یونانی در دوران امپراتوری اشکانی کاملاً از بین نمی‌رود، به‌طور مثال مدارکی دال بر لذت بردن اشک‌ها از تئاترهای یونانی وجود دارد. زمانی که سر کراسوس را برای ارد دوم آوردند، او در کنار آرتاواز دوم، پادشاه ارمنستان مشغول تماشای نمایش باکچای اثر اوریپید بوده است. در آن زمان از سرکراسوس به جای سر پنتئوس در نمایش استفاده شد.[۱۰۷]

مذهب

امپراتوری اشکانی از فرهنگ‌ها، مذاهب و باورهای گوناگونی، به ویژه از آیین‌های ایرانی و یونانی تشکیل می‌شد.[۱۰۸] گذشته از اقلیت یهودیان[۱۰۹] و تازه مسیحیان،[۱۱۰] بیش‌تر پارت‌ها چندخداباور بودند.[۱۱۱] در اغلب موارد خدایان ایرانی و یونانی همانند یا آمیزه‌ای از هم بودند. نمونه را اهورا مزدا با زئوس، اهریمن با هادس، آفرودیت و هرا با آناهیتا، آپولو با میترا و شمش با هرمس شبیه به یکدیگرند.[۱۱۲] گذشته از خدایان و الهه‌های اصلی، هر شهر و گروه برای خود خدایی انتخاب می‌کرد.[۱۱۱] از سوی دیگر مانند حاکمان سلوکی،[۱۱۳] پادشاهان اشکانی نیز در آثار هنری خود را خدا نشان می‌دادند. به گمان این رسم شایع‌ترین رسم مشترک پادشاهان بوده است.[۱۱۴]

گستره پشتیبانی اشکانیان از دین زرتشتی در پژوهش های مدرن محل بحث است. با این حال شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهند بلاش یکم مشوق حضور موبدان زرتشتی در دربار و حامی گردآوری متون مقدس زرتشتی بود که بعداً اوستا را تشکیل داد. بعدها ساسانیان دین زرتشتی را به عنوان دین رسمی کشور اعلام نمودند.

اگرچه بنیانگذار آیین مانوی، مانی (216-276 میلادی) نخستین مکاشفه دینی خود را تا سال 228/229 میلادی اعلام نکرد، "بیوار" اظهار می کند که آیین جدید او حاوی «عناصر آیین مندایی، کیهان شناسی ایرانی و حتی مسیحیت است. .. [این] را می توان به عنوان بازتابی از آموزه های آیینی آمیخته در اواخر دوره اشکانی در نظر گرفت که به زودی رسمی شدن دین زرتشتی در عصر ساسانی آن را از بین می برد».

شواهد باستان شناسی اندکی برای گسترش آیین بودا از امپراتوری کوشانی به ایران وجود دارد، با این حال به گفته منابع چینی در قرن دوم میلادی یک اشراف زاده و راهب بودایی اشکانی بنام آنشیگائو به عنوان یک مبلغ بودایی به لوئویانگ در چین سفر کرد و قوانین بودایی را به چینی ترجمه نمود.

هنر و معماری

شهر هترا در عراق، از شهرهای شکوفا شده اشکانی

هنر دوره اشکانی را می‌توان به سه بخش جغرافیایی-تاریخی: هنر اشکانی، هنر فلات ایران و هنر میان‌رودان تقسیم نمود.[۱۱۵] اولین بخش هنر اشکانی پیدا شده در مهردادکرت، ترکیبی از هنر یونانی و ایرانی در راستای سنت‌های هخامنشی و سلوکی است.[۱۱۵] بخش دوم آن، گویای تأثیر آثار هنری دوره هخامنشی می‌باشد[۱۱۶] و بخش سوم به‌تدریج با گذشتن مرزهای اشکانی از میان‌رودان شکل گرفته است.[۱۱۶]

آثار هنری اشکانی در نمایشگاه ایران باستان، موزه گتی

نقوش متداول به جا مانده از دوران اشکانی معمولاً شامل تصاویری از شکارهای سلطنتی و اهدای نشان توسط پادشاهان است.[۱۱۷] استفاده گسترده از این نقوش منجر به استفاده حتی توسط حاکمان محلی شده بود.[۱۱۵] این نقوش معمولاً شامل انواع نقش برجسته، فرسکو و دیوارنگاری می‌شد.[۱۱۵] همچنین از الگوهای هندسی و طرح گیاهان به صورت گچ بری بر دیوار نیز استفاده می‌شده است.[۱۱۶]

پارتیان در شمال خاوری ایران معماری نوینی را تکوین بخشیدند. معماری پارتیان، با ترکیب عناصر ایرانی و یونانی شیوه جدید و بی‌نظیری را در معماری به‌وجود آورد.[۱۱۸]

یکی از هنرهای برجسته پارت‌ها، ظروف کنده کاری شده از عاج است که در نسا پیدا شده و نقوشی از حیوانات، الهه‌ها و موجودات تخیلی بر آن‌ها نقش بسته است. این ظروف مربوط به قرن دوم قبل از میلاد است. کنده کاری بر روی استخوان نیز از هنرهای دوره پارتیان است که در شهر الویا در ساحل دریای سیاه یافت شده است. مهرها و مسکوکاتی که تصویر پادشاهان بر آن‌ها نقش بسته است همچنین از جمله آثار هنری دوره اشکانی محسوب می‌گردد. یکی از خصوصیات هنر نقاشی و مجسمه‌سازی پارتیان موضوع نماسازی است که به عنوان میراث به ساسانیان انتقال پیدا کرده و سپس به هنر بیزانس نیز راه یافت.[۱۱۹]

دوشهر زیرزمینی مربوط به دوره اشکانی در شهرستان تیران و کرون واقع در استان اصفهان کشف شده‌اند. شهر اول در روستای کردعلیا و شهر دوم در روستای دولت‌آباد کشف شده‌اند.

باتری تیسفون (باتری بغداد)

در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستان‌شناس آلمانی ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون ابزارهایی از دوران اشکانی را یافتند. پس از بررسی معلوم شد که این ابزارها پیل‌های الکتریکی هستند که به دست ایرانیان در دوران اشکانی ساخته شده و به کار برده می‌شده‌اند. او این پیل‌های تیسفون را باتری بغداد (Bagdad Battery) نامید.[۱۲۰]

اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازه‌ای تعجب و شگفتی جهانیان را برانگیخت که حتی برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقاب‌های پرنده و کشتی‌های فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند، و آن را فراتر از دانش اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی دانستند. برای ایشان پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از لوییجی گالوانی ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده باشند.[۱۲۰]

باتری بغداد

یونانیان و مصریان با الکتریسیته ساکن آشنایی داشتند. پارتی‌ها (اشکانی) در بغداد در فاصله سال‌های ۲۵۰ق. م تا ۲۲۴ پ.م. باتری الکتریکی ساختند. شرکت جنرال الکتریک این باتری‌ها را شبیه‌سازی کرده است.[۱۲۱]

۲۰۰۰ سال پیش از اینکه کنت ولتا الکترودهای مشهور خود را به پای قورباغه متصل کند، باتری الکتریکی مورد استفادهٔ پارتیان بوده. این باتری‌ها به باتری‌های بغداد مشهورند. با روش «تعیین عمر کربنی» (Radiocarbon dating) دریافتند که قدمت این پیل‌ها به ۲۰۰ پ.م. می‌رسد. این پیل‌ها دارای بدنهٔ بیرونی از جنس ارتن ور بوده که حاوی میله‌ای آهنی است و به وسیلهٔ بخشی از بدنهٔ مسی (میلهٔ آهنی درون استوانهٔ مسی) ایزوله شده است. زمانی که درون محفظه با محلولی الکترولیت مانند آبلیمو پر شود، این وسیله جریان الکتریکی خفیفی تولید می‌کند. آزمایش‌های بعدی نشان داد که این وسیله ممکن است برای آبکاری جواهرات به کار می‌رفته است.[۱۲۲]

در سال ۱۹۳۸ باستان‌شناس آلمانی ویلهلم کونیگ که در آن زمان ادارهٔ موزهٔ بغداد را به عهده داشت، در زیر زمین این موزه به جعبه‌ای برخورد که شیء (اشیاء) عجیبی در خود داشت. او پس از تحقیقاتی به این نتیجه رسید که این وسیله شبیه یک باتری مدرن است. او در مقاله‌ای این مطلب را منتشر کرد و از این وسیله با عنوان باتری باستانی یاد کرد که برای آبکاری و انتقال لایه‌ای از طلا یا نقره از سطحی به سطح دیگر به کار می‌رفته. وی همچنین این تئوری را مطرح کرد که احتمالاً با اتصال چند باتری باستانی قادر بودند که (ولتاژ) خروجی بیشتری تولید کنند. ویلارد گری (Willard Gray)، یک مهندس برق شرکت جنرال الکتریک در ایالت ماساچوست، پس از مطالعهٔ مقالهٔ کونیگ تصمیم گرفت این باتری را بازسازی کند. زمانی که او درون کوزهٔ سفالین را با آب انگور، سرکه یا محلول سولفات مس پر کرد موفق به تولید ولتاژ حدود ۱٫۵ تا ۲ ولت شد. در ۱۹۷۸ دکتر اگبرشت مصرشناس مشهور نمونه‌ای از باتری‌های بغداد را بازسازی کرد و آن را با آب انگور پر نمود و توانست ولتاژ ۰٫۸۷ ولت تولید کند که از آن برای طلاکاری یک پیکرهٔ نقره‌ای استفاده کرد. او از این آزمایش نتیجه گرفت که بسیاری از اشیای باستانی که در موزه‌ها به عنوان طلا در نظر گرفته می‌شوند ممکن است نقره‌هایی باشند که آب طلا داده شده‌اند. نمونه‌های بیشتری از این باتری‌های باستانی در سال ۱۹۹۹ توسط دانشجویان دکتر مارجوری سنیکال (Marjorie Senechal)، استاد ریاضیات و تاریخ علم در کالج اسمیت ماساچوست، ساخته شد. آن‌ها با پر کردن کوزهٔ آن با سرکه قادر به تولید ولتاژ ۱٫۱ ولت بودند. علاوه بر تئوری استفاده از این باتری‌ها برای آبکاری فلزات، تئوری‌های دیگری مبنی بر استفادهٔ پزشکی یا موارد دیگر داده شده است.[۱۲۳]

ایرانیان از این پیل‌های الکتریکی جریان برق تولید می‌کردند و از آن برای آبکاری اشیاء زینتی سود می‌جستند. اما در پهنه دریانوردی ایرانیان از این اختراع جهت آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و تخریب آن‌ها استفاده می‌کردند.[۱۲۰]

مجلس مهستان

حکومت اشکانیان، به هیچ وجه حکومتی فردمحور نبود و به عکس، شاهان با وجود مجلس مهستان همیشه از تصمیم‌گیری‌های فردی و شتاب‌زده برحذر داشته می‌شدند. تاسیتوس نوشته است این مجلس از ۳۰۰ نفر از برگزیدگان روحانیون (مغان)، شاهزادگان و نیز اعضایی از خانواده‌های مهم پارتی همچون سورن، کارن و اسپهبد تشکیل می‌شد.[۱۲۴] این مجلس به دستور مهرداد اول — پادشاه اشکانی — در یکم مارس سال ۱۷۳ پیش از میلاد ایجاد شد و بزرگان نیز این تصمیم را مبنی بر ایجاد قانون اساسی و مجلس پذیرفتند.[۱۲۵] مورخان رومی که از این مجلس با نام سنا یاد کرده‌اند،[۱۲۶] در برخی ارزیابی‌ها، حدود اختیارات این مجلس را بسیار وسیع دانسته‌اند. انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه درصورت دیوانه شدن، بیماری ممتد، ارتکاب اشتباه (حتی بدون داشتن نیت بد) و دلایل دیگر و نیز تغییر میزان مالیات‌ها و دستور ضرب سکه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تأیید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی‌تبار سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب و جنوب شرقی دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و همچنین انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معیّن یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود.[۱۲۵]

گاهشماری رویدادها

تبارنامه شاهان اشکانی

فریاپت
تیرداد یکمارشک
اردوان یکمارشک دوم
فریاپت
فرهاد یکماردوان دومباگاشامیروان یکممهرداد یکمرینو
مهرداد دومروشنکاردواناردوان سومسیناتروکارشکپرنجمفرهاد دوماوبولنارودگونه
فرهاد سومتلئونیکهاردشیر
آشی آباترهگودرز یکمآریازاده اتومامهرداد سومآزادهارد یکمایشپوبرزه
سیاکهمهرداد سومارد دومپیروز تنهوردانایشتر
آرشاممهردادداریوشاردشیر؟
فرهاد چهارمموزاپاکور یکم
بهنام دوم
فرهاد پنجم
نامعلومبهنام یکمگیوبلاش یکم
تیرداد دومسینابارِسارد سومگودرز دومتیردادمهردادفرهادسیناموسوردان دومپاکور دوم
اردوان چهارمبلاش دومباگاسیسمهرداد چهارم (اشکانی)سِنبِریونارِس
مهرداد میشانیآکسی دارِسپارتاماسیریسخسرو (اشکانی)
بلاش سوم
بلاش چهارمپارتاماسپاتسخسرو دومتیرداد سوم
بلاش پنجم
رِو یکماردوان پنجمبلاش ششم
سوراآرتاوازد

شاهان اشکانی

توضیح: ح علامت اختصاری حدود است.



جستارهای وابسته

یادداشت‌ها

  1. ^  گزارش تاسیتوس
  2. ^  آمیانوس مارسلینوس
  3. ^  یوستینوس

پانویس

  1. Fattah, Hala Mundhir (2009). A Brief History of Iraq. انتشارات اینفوبیس. p. 46. ISBN 978-0-8160-5767-2. One characteristic of the Parthians that the kings themselves maintained was their nomadic urge. The kings built or occupied numerous cities as their capitals, the most important being Ctesiphon on the Tigris River, which they built from the ancient town of Opis.
  2. Skjærvø 2004, pp. 348–366.
  3. Canepa 2018, p. 6.
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ (Green 1992، ص. 45)
  5. Chyet, Michael L. (1997). Afsaruddin, Asma; Krotkoff, Georg; Zahniser, A. H. Mathias (eds.). Humanism, Culture, and Language in the Near East: Studies in Honor of Georg Krotkoff. Eisenbrauns. p. 284. ISBN 978-1-57506-020-0. In the Middle Persian period (Parthian and Sasanian Empires), Aramaic was the medium of everyday writing, and it provided scripts for writing Middle Persian, Parthian, Sogdian, and Khwarezmian.
  6. (De Jong 2008، ص. 24، "It is impossible to doubt that the Parthians were Zoroastrians. The evidence from the Nisa ostraca and the Parthian parchment from Avroman suffice to prove this, by the use of the Zoroastrian calendar, which was restricted in use, as it had been previously, to communication with Iranians only, yielding to the Seleucid calendar whenever the Parthians dealt with non-Zoroastrians. There are indications, however, that the practice of Zoroastrianism had reserved a large place for the cult of divine images, either those of ancestors in the Fravashi cult, or of deities, and for the existence of sanctuaries dedicated to named deities other than Ahura Mazda, and including deities that are of a non-Avestan background. The Parthian god Sasan is a case in point, but better evidence comes from Armenia, where alongside Aramazd and Anahit, Mher and Vahagn, the West Semitic god Barshamin, and Babylonian Nane were worshipped, as well as the Anatolian Tork and the goddess Astghik of disputed origins.")
  7. (Brosius 2006، ص. 125، "The Parthians and the peoples of the Parthian empire were چندخداپرستی. Each ethnic group, each city, and each land or kingdom was able to adhere to its own gods, their respective cults and religious rituals. In بابل (دولت‌شهر) the city-god مردوک continued to be the main deity alongside the goddesses اینانا and نانایا (ایزدبانو), while هترا's main god, the sun-god شمش (ایزد), was revered alongside a multiplicity of other gods.")
  8. (Koshelenko و Pilipko 1996، ص. 149-150، "Buddhism was practiced in the easternmost reaches of the Parthian Empire.")
  9. (Sheldon 2010، ص. 231)
  10. Turchin, Peter; Adams, Jonathan M.; Hall, Thomas D (دسامبر 2006). "East-West Orientation of Historical Empires". Journal of World-Systems Research. 12 (2): 223. ISSN 1076-156X. Archived from the original on 17 September 2016. Retrieved 16 September 2016.
  11. Taagepera, Rein (1979). "Size and Duration of Empires: Growth-Decline Curves, 600 B.C. to 600 A.D.". Social Science History. 3 (3/4): 121. doi:10.2307/1170959. JSTOR 1170959.
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ ۱۲٫۲ ۱۲٫۳ ۱۲٫۴ ۱۲٫۵ ۱۲٫۶ CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org
  13. (Waters 1974، ص. 424).
  14. "roughly western Khurasan" (Bickerman 1983، ص. 6).
  15. جعفری دهقی، بازشناسی منابع تاریخی، 183.
  16. جعفری دهقی، تاریخ‌نگاری و جغرافیا در ایران باستان، 707.
  17. (Katouzian 2009، ص. 41); (Curtis 2007، ص. 7); (Bivar 1983، صص. 24–27); (Brosius 2006، صص. 83–84)
  18. Lecoq 1987, p. 151.
  19. (Bivar 1983، ص. 24); (Brosius 2006، ص. 84)
  20. (Bivar 1983، صص. 24–27); (Brosius 2006، صص. 83–84)
  21. (Curtis 2007، صص. 7–8); (Brosius 2006، صص. 83–84)
  22. Ashrafian, Hutan. (2011), "Limb gigantism, neurofibromatosis and royal heredity in the Ancient World 2500 years ago: Achaemenids and Parthians", J Plast Reconstr Aesthet Surg, 64 (4): 557, doi:10.1016/j.bjps.2010.08.025.[پیوند مرده]
  23. (Bivar 1983، صص. 28–29)
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ (Curtis 2007، ص. 7)
  25. ۲۵٫۰ ۲۵٫۱ (Katouzian 2009، ص. 41)
  26. (Garthwaite 2005، ص. 67)
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ (Brosius 2006، ص. 85)
  28. آندره ورستاندیک. تاریخ امپراتوری اشکانی. ترجمه محمود بهفروزی. تهران: انتشارات جامی، 1386، ص 43.
  29. (Bivar 1983، صص. 29–31)
  30. ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ (Curtis 2007، ص. 8)
  31. ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ (Brosius 2006، ص. 86)
  32. (Bivar 1983، ص. 36)
  33. (Bivar 1983، صص. 98–99)
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ (Brosius 2006، صص. 85–86)
  35. ۳۵٫۰ ۳۵٫۱ (Bivar 1983، ص. 29); (Brosius 2006، ص. 86); (Kennedy 1996، ص. 74)
  36. (Bivar 1983، صص. 29–31); (Brosius 2006، ص. 86)
  37. (Bivar 1983، ص. 31)
  38. (Bivar 1983، ص. 33); (Brosius 2006، ص. 86)
  39. (Curtis 2007، صص. 10–11); (Bivar 1983، ص. 33); (Garthwaite 2005، ص. 76)
  40. ۴۰٫۰ ۴۰٫۱ (Curtis 2007، صص. 10–11); (Brosius 2006، صص. 86–87); (Bivar 1983، ص. 34); (Garthwaite 2005، ص. 76);
  41. (Garthwaite 2005، ص. 76); (Bivar 1983، ص. 35)
  42. (Brosius 2006، صص. 103, 110–113)
  43. (Kennedy 1996، ص. 73); (Garthwaite 2005، ص. 77)
  44. (Garthwaite 2005، ص. 77); (Bivar 1983، صص. 38–39)
  45. (Brosius 2006، ص. 103) They most likely operated a mint at Mithridatkert/Nisa as well.
  46. (Bivar 1983، ص. 34)
  47. (Brosius 2006، ص. 89); (Bivar 1983، ص. 35)
  48. (Bivar 1983، صص. 36–37); (Curtis 2007، ص. 11)
  49. (Garthwaite 2005، صص. 76–77); (Bivar 1983، صص. 36–37); (Curtis 2007، ص. 11)
  50. (Bivar 1983، صص. 37–38); (Garthwaite 2005، ص. 77); see also (Brosius 2006، ص. 90) and (Katouzian 2009، صص. 41–42)
  51. (Torday 1997، صص. 80–81)
  52. (Garthwaite 2005، ص. 76); (Bivar 1983، صص. 36–37); (Brosius 2006، صص. 89, 91)
  53. (Brosius 2006، ص. 89)
  54. (Bivar 1983، ص. 38); (Garthwaite 2005، ص. 77)
  55. (Bivar 1983، صص. 38–39); (Garthwaite 2005، ص. 77); (Curtis 2007، ص. 11); (Katouzian 2009، ص. 42)
  56. (Bivar 1983، صص. 38–39)
  57. (Bivar 1983، صص. 40–41); (Katouzian 2009، ص. 42)
  58. (Bivar 1983، ص. 40); (Curtis 2007، صص. 11–12); (Brosius 2006، ص. 90)
  59. (Curtis 2007، صص. 11–12)
  60. (Brosius 2006، صص. 91–92); (Bivar 1983، صص. 40–41)
  61. (Garthwaite 2005، ص. 78)
  62. ۶۲٫۰ ۶۲٫۱ (Bivar 2007، ص. 26)
  63. (Brosius 2006، صص. 90–91); (Watson 1983، صص. 540–542); (Garthwaite 2005، صص. 77–78)
  64. (Garthwaite 2005، ص. 78); (Brosius 2006، صص. 122–123)
  65. (Brosius 2006، صص. 123–125)
  66. (Wang 2007، صص. 100–101)
  67. ۶۷٫۰ ۶۷٫۱ (Brosius 2006، ص. 92)
  68. (Kennedy 1996، صص. 73–78); (Brosius 2006، ص. 91); (Sheldon 2010، صص. 12–16)
  69. ۶۹٫۰ ۶۹٫۱ (Kennedy 1996، صص. 77–78)
  70. (Bivar 1983، صص. 41–44); also see (Garthwaite 2005، ص. 78)
  71. (Brosius 2006، صص. 91–92)
  72. (Bivar 1983، صص. 44–45)
  73. (Bivar 1983، صص. 45–46); (Brosius 2006، ص. 94)
  74. (Bivar 1983، صص. 46–47)
  75. (Bivar 1983، ص. 47); Cassius Dio writes that Lucius Afranius reoccupied the region without confronting the Parthian army, whereas Plutarch asserts that Afranius drove him out by military means.
  76. (Bivar 1983، صص. 48–49); see also (Katouzian 2009، صص. 42–43)
  77. (Bivar 1983، صص. 48–49); also, (Brosius 2006، صص. 94–95) mentions this in passing.
  78. (Bivar 1983، ص. 49)
  79. (Bivar 1983، صص. 49–50); (Katouzian 2009، صص. 42–43)
  80. (Bivar 1983، صص. 55–56); (Garthwaite 2005، ص. 79); see also (Brosius 2006، صص. 94–95) and (Curtis 2007، صص. 12–13)
  81. (Bivar 1983، صص. 52–55)
  82. ۸۲٫۰ ۸۲٫۱ (Bivar 1983، ص. 52)
  83. (Bivar 1983، صص. 52–55); (Brosius 2006، صص. 94–95); (Garthwaite 2005، صص. 78–79)
  84. (Katouzian 2009، صص. 42–43); (Garthwaite 2005، ص. 79); (Bivar 1983، صص. 52–55); (Brosius 2006، ص. 96)
  85. (Bivar 1983، صص. 52–55); (Brosius 2006، ص. 96)
  86. ۸۶٫۰ ۸۶٫۱ (Kennedy 1996، ص. 78)
  87. (Bivar 1983، صص. 55–56); (Brosius 2006، ص. 96)
  88. (Kennedy 1996، ص. 80) asserts that permanent occupation was the obvious goal of the Parthians, especially after the cities of Roman Syria and even the Roman garrisons submitted to the Parthians and joined their cause.
  89. (Kennedy 1996، صص. 78–79); (Bivar 1983، ص. 56)
  90. (Garthwaite 2005، صص. 67–68)
  91. (Widengren 1983، ص. 1263)
  92. ۹۲٫۰ ۹۲٫۱ (Brosius 2006، صص. 103–104)
  93. کلانی 1401: صص111-95
  94. (Brosius 2006، صص. 116, 122); (Sheldon 2010، صص. 231–232)
  95. ۹۵٫۰ ۹۵٫۱ (Kennedy 1996، ص. 84)
  96. (Wang 2007، صص. 99–100)
  97. Shapur Shahbazi, “DERAFŠ”, Encyclopædia Iranica.
  98. (Curtis 2007، صص. 7–25); (Sellwood 1983، صص. 279–298)
  99. (Brosius 2006، ص. 103)
  100. (Sellwood 1983، ص. 280)
  101. (Sellwood 1983، ص. 282)
  102. (Curtis 2007، صص. 14–15); see also (Katouzian 2009، ص. 45)
  103. (Garthwaite 2005، ص. 85); (Curtis 2007، صص. 14–15)
  104. ۱۰۴٫۰ ۱۰۴٫۱ (Curtis 2007، ص. 11)
  105. (Garthwaite 2005، صص. 80–81); see also (Curtis 2007، ص. 21) and (Schlumberger 1983، ص. 1030)
  106. (Schlumberger 1983، ص. 1030)
  107. (Bivar 1983، ص. 56)
  108. (Katouzian 2009، ص. 45)
  109. (Neusner 1983، صص. 909–923)
  110. (Asmussen 1983، صص. 924–928)
  111. ۱۱۱٫۰ ۱۱۱٫۱ (Brosius 2006، ص. 125)
  112. (Garthwaite 2005، صص. 68, 83–84); (Colpe 1983، ص. 823); (Brosius 2006، ص. 125)
  113. (Duchesne-Guillemin 1983، صص. 872–873)
  114. (Colpe 1983، ص. 844)
  115. ۱۱۵٫۰ ۱۱۵٫۱ ۱۱۵٫۲ ۱۱۵٫۳ (Brosius 2006، ص. 127)
  116. ۱۱۶٫۰ ۱۱۶٫۱ ۱۱۶٫۲ (Brosius 2006، ص. 128)
  117. (Brosius 2006، ص. 127); see also (Schlumberger 1983، صص. 1041–1043)
  118. ابوذری، م. (١٣٨٠) آشنایی با میراث فرهنگی هنری ایران، تهران، سازمان پژوهش فرهنگی.
  119. دیاکونف، میخائیل. م (۱۳۴۶). تاریخ ایران باستان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب (ترجمه روحی ارباب).
  120. ۱۲۰٫۰ ۱۲۰٫۱ ۱۲۰٫۲ ماهنامه پیام دریا، ماهنامه اطلاعات علمی، مقاله اختراعات ایرانیان در پهنه دریانوردی و نجوم (جعفر سپهری)
  121. http://books.google.com/books?id=hISACjsS3FsC&pg=PA66&dq=parthian+battery#v=onepage&q=parthian%20battery&f=false
  122. http://books.google.com/books?id=5mT06u90nR0C&pg=PA136&dq=parthian+battery#v=onepage&q=parthian%20battery&f=false
  123. http://books.google.com/books?id=fSbRZunGbF4C&pg=PA130&dq=parthian+battery#v=onepage&q=parthian%20battery&f=false[پیوند مرده]
  124. آوات ابراهیمی، سعیده صیادی (۲۸ مرداد ۱۳۸۹). «بررسی تطبیقی مجلس مهستان دوره اشکانی بامجلس اول مشروطه» (PDF). جام جم. بایگانی‌شده از اصلی (PDF) در ۱۲ مه ۲۰۱۴. دریافت‌شده در ۱۰ مه ۲۰۱۴.
  125. ۱۲۵٫۰ ۱۲۵٫۱ نوشیروان کیهانی زاده. «برقرارشدن دمکراسی در ایران در مارس سال ۱۷۳ پیش از میلاد و تأسیس مِهستان به پیشنهاد مهرداد یکم، شاه اشکانی». دریافت‌شده در ۱۰ مه ۲۰۱۴.
  126. زهرا محمدی (۱۰ آذر ۱۳۸۸). «مهستان، مجلس دوهزار ساله ایران». تبیان. دریافت‌شده در ۱۰ مه ۲۰۱۴.

منابع

  • جعفری دهقی، محمود (۱۳۹۱). بازشناسی منابع و مآخذ تاریخ ایران باستان. تهران: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت). شابک ۹۷۸-۹۶۴-۴۵۹-۷۸۰-۰.
  • جعفری دهقی، محمود (۱۳۹۳). «تاریخ‌نگاری و جغرافیا در ایران باستان». در محمود جعفری دهقی، حسن رضایی باغ‌بیدی. تاریخ جامع ایران. ج. ۵. به کوشش سید محمدکاظم موسوی بجنوردی. تهران: بنیاد دائرة المعارف بزرگ اسلامی. صص. ۷۰۵–۷۲۲.
  • ویزه‌هوفر، یوزف. ۱۳۹۲، امپراتوری اشکانی و اسناد و منابع آن: مجموعهٔ مقالات، تهران، فرزان‌روز.
  • تاریخ ایران - دکتر خنجی بایگانی‌شده در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine
  • ا.آ. گرانتوسکی - م.آ. داندامایو. ۱۳۸۵، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، مروارید.
  • پیگولووسکایا. ۱۳۵۳، تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام.
  • کلانی، رضا. ۱۴۰۱، هندوپارتیان و برآمدن ساسانیان، تهران، انتشارات طهوری.
  • گرشاسبی، اشکان. ۱۳۹۷، پژوهشی بر سکه‌های اشکانی: عنوان‌های سلطنتی، ضرابخانه‌ها و شمایل‌شناسی، تهران، آریارمنا.
  • دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ، ۱۳۹۱، تاریخ اشکانیان. ، ترجمه کریم کشاورز، تهران، وانیا.
  • راوندی، مرتضی. ۱۳۵۴، تاریخ اجتماعی ایران (جلد ۱)، تهران، امیرکبیر.
  • دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. ۱۳۸۰، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
  • ولسکی، یوزف. ۱۳۸۳، شاهنشاهی اشکانی، چاپ اول. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران، ققنوس. x- ۴۵۲–۳۱۱–۹۶۴
  • Shapur Shahbazi, A. (1982–2023). "DERAFŠ". Encyclopædia Iranica. pp. ۳۱۲–۳۱۵.
  • پیرنیا، حسن (مشیرالدوله)، ایران باستانی، آرایان ۱۳۹۴
  • مقاله شجره نامه اشکانیان
  • مقالات دربارهٔ شاهان اشکانی
  • تاریخ ایران - دکتر خنجی
  • تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا.آ. گرانتوسکی - م.آ. داندامایو، مترجم، کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵
  • پیگولووسکایا: تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
  • تاریخ اشکانیان - میخایل میخائیلوویچ دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، تهران
  • تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. (جلد ۱) ۱۳۵۴
  • پژوهشی بر سکه‌های اشکانی: عنوان‌های سلطنتی، ضرابخانه‌ها و شمایل‌شناسی، اشکان، گرشاسبی، تهران، آریارمنا. ۱۳۹۷
  • تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
  • ولسکی، یوزف. شاهنشاهی اشکانی، چاپ اول. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس، ۱۳۸۳. x- 452–311–964

پیوند به بیرون